تو چون یک هدیه فیروزه ای رنگ
مــرا بــر قـــایـق رویــا نـشـانـدی...
و با یک لطف.. یک لبخند ساده
مرا به سرزمیـن عشق خواندی....
تــو دیــوار مــیــان قــلـب هــا را
به رسم آسمانی ها شکستی..
و چون حسی غریب واژه ای سرخ
مـیـــان دفـتـر روحــم نــشـسـتـی..
تـو مــثــل نـغـمـه مـوزون بـاران
بــه روی اطـلـسـی هـا.. نازنینی
و تا وقتی که روحم مال اینجاست
بــه روی صفحـه دل می نـشینـی..
نظرات شما عزیزان: